تعدادی از نامه هایی که توسط مردم و دانشجویان خرم آباد به هاشمی رفسنجانی و جاسبی تحویل داده شده بود، در یکی از خیابانهای این شهر پیدا شد.
به گزارش رجانیوز، این نامه ها در تاریخ 27 آذر سال جاری در جریان سفر هاشمی و جاسبی به خرم آباد، ارائه شده بود.
تخفیف شهریه دانشگاه آزاد، انتقال دانشجویی، درخواست کمک مالی و مواردی از این دست، عمده ترین مطالبات مکتوب در این نامه هاست که نگارندگان آن از رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس دانشگاه آزاد تقاضای کمک کرده اند.
این نامه ها هنگام حضور هاشمی رفسنجانی و جاسبی در خرم آباد، تحویل متصدیان جمع آوری نامه های مردمی شده بود اما به جای اینکه برای بررسی و ترتیب اثر دادن همراه با هواپیمای اختصاصی حامل این افراد به تهران انتقال داده شود، از یکی از خیابانهای خرم آباد سر درآورد!
نامه ها در مسیر خیابان منتهی به فرودگاه ریخته شده بودند که نظر یک شهروند خرم آبادی را جلب کرده و وی پس از مطالعه نامه ها متوجه این موضوع شد.
گفتنی است مخالفان دولت همواره دولت را به سبب جمع آوری نامه های مردمی در سفرهای استانی مورد انتقاد قرار داده و از این اقدام به افزایش توقع مردم یاد کرده اند.
با این حال، علیرغم جمع آوری تعداد زیادی نامه در جریان هر سفر استانی، تاکنون اتفاقی مشابه مورد فوق سابقه نداشته و تمامی نامه ها پس از انتقال به تهران در مرکز رسیدگی به شکایات مردمی نهاد ریاست جمهوری مورد رسیدگی و ارجاع به نهادها و سازمان های مربوطه قرار می گیرند.
منبع : فردانیوز
در کتاب ریاحین الشریعه از قول سید بزرگوار مرحوم سید عبدالله قزیوینی نقل شده که فرمود:
در سال 1327 با خانواده خود به عتبات عالیات مشرف شدم روز سه شنبه بود که به مسجد کوفه رفتیم همراهان خواستند به نجف اشرف بروند من پیشنهاد کردم چون شب چهارشنبه است به مسجد سهله برویم و فردا به نجف مشرف شویم رفقا قبول کردند.
به خادم مسجد کوفه گفتم به تعداد رفقا شانزده مرکب سواری (الاغ) کرایه کرده و کرایه رفت برگشت را پرداخت کدرم لکن خادم گفت: راه بسیار ترسناک است و ما شب در بیابان سیر نمی کنیم مخصوصا که سه زن همراه ما بود. به طرف مسجد سهله رفتیم تا زود اعمال را به جا آورده به مسجد کوفه برگردیم. وارد مسجد و مشغول دعا و توسل شدیم. چون اعمال ما طول کشید مکاریها بدون اطلاع ما به کوفه برگشتند. ما نماز مغرب و عشا را در مسجد سهله به جا آوردیم و مشغول دعا و توسل بودیم و ناگاه ساعت را نگاه کردم دیدم ساعت از نصف شب گذشته ترس زیادی بر من عارض شد و به فکر فرو رفتم که با بودن سه زن چگونه با مکاری عرب غریب در این وقت شب به کوفه برگردیم؟
مخصوصا در آن سال شخصی به نام عطیه بر حکومت یاغی شده و ناامنی شدید بوجود آمده بود و راهزنان عرب زیاد بودند.
پس با نهایت اضطراب از سوز دل به حضرت ولی عصر متوسل شدم و با سوز و گداز آن مهر عالم افروز را به فریاد خواندم. ناگاه چشمم به مقام حضرت مهدی که در وسط مسجد بود افتاد، آن مقام را روشن و تابناک دیدم، با مسرم به طرف نور حرکت کردیم سید بزرگواری را دیدم که با کمال وقار و هیبت و شکوه رو به قبله نشسته و چنان نورانی است مثل اینکه هزار مشعل و چراغ روشن کرده اند.
مشغول دعا و زیارت شدیم تا رسیدیم به نام مبارک امام زمان چون بر امام زمان سلام کردیم آن سید بزرگوار فرمود: علیکم السلام.
چون حواسم مضطرب بود با خود گفتم: یعنی چه! من به امام زمانم سلامی می کنم و این سید جواب می دهد! کاملاً غافل بودم در همین حال بود که سید روی مبارک را به طرف من کرد و فرمود: عجله نکنید و با اطمینان دعا بخوانید؛ من به اکبر کبابیان سفارش کردم تا شما را به کوفه برساند و برگردد و چون به مسجد کوفه رسیدید آنها را شام دهید.
با دیدن این منظره و شنیدن این مطلب بی اختیار دویدم و دست سید را بوسیدم. و چون خواستم دستش را بر پیشانی بگذارم، دستش را کشید.
عرض کردم: مولانا، از شما التماس دعا دارم.
همسرم نیز از آن سید التماس دعا کرد ( که حاجتهای مد نظرش همه برآورده شد) چون از مسجد بیرون آمدیم همسرم گفت: این سید را شناختی؟ گفتم: نه.
گفت امام زمان حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه بود.
گویا من خواب بودم و تازه بیدار شده بود. با عجله به طرف مقام رفتم دیدم تایک است و فقط یک فانوس کم نوری روشن است و از آن سید خبری نیست با یک دنیا حسرت مراجعت کردم کنار مسجد آمدم جوانی را دیدم بدون مقدمه نزد من آمد و گفتک
هر وقت آماده شدید ما شما را به مسجد کوفه می رسانیم.
گفتم: نام تو چیست؟
گفت: اکبر کبابیان که در محله کبابیان همدان منزل درام.
گفتم: شما مرا از کجا می شناسی؟
گفت: آن سید که در مقام بود سفارش شما را نموده که من شما را به کوفه برسانم.
گفتم: او را شناختی؟
گفت: نه، لکن بسیار شخص بزرگواری به نظرم آمد.
گتفم: او امام زمان بود. جوان آنقدر خوشحال شد که حد نداشت وبا یک دنیا وجد و سرور ما را به کوفه رسانید و پروانه وار دور ما می گردید و با اینکه الاغهای یدکی داشت سوار نشد و پیاده به همراه ما می آمد. چون به مسجد رسیدیم، آنها را که چهار نفر بودند شام دادیم.
(ذلک فضل اله یؤتیه من یشاء) و همسرم سه حاجت مهم داشت که هر سه از برکت دعای امام زمان ارواحنا له الفداه برآورده شد.
شاید نتوان حتی گوشهای از استاد شهد مرتضی مطهری رو بیان کرد
نه تنها مطهری بلکه تمامی گوهران ویاران امام خمینی رو میشه فقط اینو گفت که خدا وند هر کهرابه خواهد هدایت می کند وچنین گوهران وعالمانی با دانش وبصیرت به ما اعطلا مینماید خوشا انکه که از این محبت های خداوند بر زمین چیزی گرفتنداستاد مطهری نه تنها استاد همه علوم فقهی ومعرفتی واگاه به زمان خویش بود بلکه انسانی کامل در زندگی خویش بوده( چه کلمات غریبی استاد دراین روزگار ما به کار بردن) ..استاد به دختر خویش می فرمایند:من دوستدارم تو هرانچه در دل داری با من در میان بگزاری..ایا پداران امروز ما اینچنین با دختران خویش سخن می گویند؟واقعا اگر دختری که مانند مرواریدی در صدف هر انچه در دل داره به نزدیکانش بگه دیگه رو به سوی غریبه های گرگ می اره؟ایا با گفتن کلماتی مثل نور چشم من به فرزندانمان انان اسیر یک کلمه ناپاک نامحرمان میشوند؟فقط می توان گفت استاد اسلام را زیبا دید وزیبا درک کرد وبه اسلام دل داد این سخنان باید برای ما راهی باشه
نامه استاد شهید مرتضی مطهری به د خترش در استانه ازدواج:
نور چشمم عزیزم دخترگرامیم!
سلامت وسعادت تو را از خداوند متعال همواره مسالت داشته ودارم وخوشوقتم که خدا وند دعا های نیمه شب مرا در مورد تو مستجاب فر مودوترا سعادتمند وخوشبخت فر مودشوهر وزندگی نصیبت فر مود که فوقلعاده مورد رضایت من است فرزند عزیزم می گویند:
مرد خردمند هنرپیشه را عمر دوبایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اموختن با دگری تجربه بردن به کار
ولی بعضی افراد انچنان زیرک وبا هوشند که گویی دوباره به دنیا آمدند واین بار دوم است وبعضی افراد چنناند که با چند بار به دنیا امدن هم تجربه نمی اموزند!من امیدوارم تو وسایر فرزندانم از گروه اول باشند. دخترعزیزم خدا وند متعال می فرمایند:اگر نعمتی به شما دادم وشما قدر دانستید وحق شناسی کردید بر نعمات خودم بر شما می افزایم واگر دچار طغیان وسر کشی شدید نقمت جانشین نعمت می کنم . امید وار زوی من اینست که همه فرزندانم قدردان نعمت ها وتضلات الهی باشند تا روز به روز خدا وند بر تفضلات خود ونعمات خود بیفزاید. اگر زندگی من ومادرت که از صفر شروع شده (وبه طور یقین اگر تو به جای مامانت بودی تاب نمی اوردی)روز به روز وسال به سال بهتر شده است .الحمد الله از ان جهت که همیشه قدر دان نعمت های الهی بودیم وجا هلانه عمل نکردیم همیشه تفکر وتعقل را جانشین احساسات وهیجانات کرده ایم. من دوستدارم که تو هر انچه در دل داری با من در میان بگزرای وبه وسیله نامه یا حضوری در هر زمینه ودربارهی مطلبی که باشد فرقی نمی کند واگر مایل باشی که من با احدی در میان نگزارم نمی گزارم که تو خودت می دانی که دروغ هز گز به زبان وقلم من جاری نمی شود مرتضی مطهری 5/7/56
یکى از مهمترین و لازمترین امور زندگى یک مؤمن ارتباط برقرار کردن با خدا از طریق دعا و نیایش است در زندگى اولیاء خدا دعا جایگاه اساسى و ویژه دارد و بخش مهمى از بهترین اوقات آنها اختصاص به دعا و نیایش دارد.
در قسمت دعا، انبوهى از دعاهایى که از ناحیه مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام رسیده فهرستوار نقل کردیم. اما یکى از مسائل دیگر در مورد دعا رعایت آداب دعا از جمله زمان دعا است. اولیاء خدا مترصد اوقات بودند و بهترین زمانها را براى دعا انتخاب مىنمودند در اینجا به روایتى مىپردازیم که یکى از اوقات مناسب براى دعا را فاطمه زهرا علیهاالسلام به ما در قول و عمل معرفى مىکنند.
قالت فاطمه الزهرا علیهاالسلام:
سمعت النبى صلى اللَّه علیه و آله، ان فى الجمعة لساعة لا یراقبها رجل مسلم یسال اللَّه عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ایاه قالت فقلت: یا رسولاللَّه اى ساعة هى؟ قال اذا تدلى نصف عین الشمس للغروب قال و کانت فاطمة علیهاالسلام تقول لغلامها: اصعد على الضراب فاذا رایت نصف عین الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو. (1)
(فاطمه زهرا علیهاالسلام مىفرماید: از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم، در روز جمعه ساعتى است که هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده که حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنکه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه علیهاالسلام مىگوید عرض کردم یا رسولاللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا کنم.)
1ـ کوثر ولایت/ ح 88/ ص 51
منبع: یا زهرا
دکتر سماوی:
چرا شیعیان در اذان و اقامه گواهی میدهند علی(علیهالسلام) «ولی خدا» است؟
آیتالله صدر:
همانا امیرمؤمنان علی(علیهالسلام)، یکی از بندگان خدا است، که خداوند آنان را برگزیده و بر دیگران، شرافت و برتری داده است،
تا بار سنگین رسالت را پس از پیامبران بر دوش بکشند، و اینان اوصیاء و جانشینان پیامبرانند،
و اگر هر پیامبری جانشینی دارد، همانا علی بن ابیطالب(علیهالسلام) جانشین محمد(صلی الله علیه و آله) است،
و ما او را بر سایر اصحاب مقدم میداریم، زیرا خدا و رسولش او را برتر دانستهاند، و در این مورد دلیلهای عقلی و نقلی از کتاب و سنت داریم،
و این دلیلها هرگز شکبردار نیستند، زیرا نه تنها از سوی ما متواتر و صحیح هستند، بلکه از سوی اهل تسنن نیز متواترند.[6]
و در این زمینه، علمای ما کتابهای فراوانی نوشتهاند،
و چون مبنای حکومت بنیامیه بر محور نابود کردن این حقیقت،و جنگیدن با علی(علیهالسلام) و فرزندانش و قتل آنها بود،
و کار را به جایی رساندند که بر بالای منبرهای مسلمانان، آن حضرت را لعن میکردند،
و مرم را با زور بر این امر، وامیداشتند،از این رو شیعیان و پیروان امام علی(علیهالسلام) گواهی میدهند که آن حضرت، ولی خدا است،
و روا نیست که مسلمانی، ولی خدا را نفرین کند، و این شیوه شیعه، در حقیقت مبارزه با هیئت حاکمه ستمگر بود،
تا اینکه عزت را برای خدا و رسولش و مؤمنان به تثبیت برسانند،
و انگیزهای تاریخی برای تمام مسلمانان و نسلهای آینده باشد تا به حقانیت حضرت علی(علیهالسلام) و انحراف دشمنانش پی ببرند.
به این ترتیب فقیهان ما بر این اساس حرکت کردند که گواهی دادن به ولایت علی(علیه السلام) را در اذان و اقامه مستحب میدانستند،
نه اینکه جزئی از اذان یا اقامه باشد،
بنابراین هرگاه آن کس که اذان یا اقامه میگوید، گواهی به ولایت علی(علیهالسلام) را به نیت اینکه جزئی از اذان یا اقامه است بگوید، اذان و اقامهاش باطل است.[7]
پی نوشتها :
-----------------
[6] - یعنی به قدری نقل شده است که انسان علم به صدور آن، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا میکند.
[7] - اقتباس از آنگاه... هدایت شدم: ص 88 و 89.
منبع :http://www.eteghadat.com/forum/viewtopic.php?p=1428#1428